travel-tour

تور هوایی کربلا - تور روسیه - تور گرجستان - تور ترکیه

تور روسیه


تور روسیه | تور مسکو | تور سنت پترزبورگ

تور روسیه | تور مسکو | تور سنت پترزبورگ

تور روسیه ، ۳ شب مسکو + ۴ شب سنت پترزبورگ  رفت و برگشت هوایی ، ویژه 6 ، ۱۳ مرداد ماه با تور مسافرتی یلدا سیر  

 تور روسیه | تور مسکو | تور سنت پترزبورگ

خدمات تور روسیه :

ویزا ، بلیط رفت و برگشت، بلیط داخلی هوایی ۷ شب اقامت،  صبحانه ۲+ یا ۴ وعده نهار، ترانسفر فرودگاهی،  راهنمای فارسی زبان، گشت طبق برنامه،  سیم کارت رایگان برای هر اتاق،  بیمه مسافرتی

مدارک تور روسیه :

۲ قطعه عکس تمام رخ ۴*۳ رنگی زمینه سفید

اصل پاسپورت با حداقل ۷ ماه اعتبار

مشخصات مسافر ( شغل ، آدرس محل کار ، ادرس منزل ، با ذکر شماره تلفن )

 

قیمت و هتل های روسیه

نام هتل  و درجه

قیمت دو تخته

مسکو

سنت پترزبورگ

CLUB COSMOS

 

OKHTINSKAYA

 

۳٫۷۹۰٫۰۰۰

CORINTIA

DELTA

۵٫۹۴۰٫۰۰۰

۵*

۴*

CORINTIA

RADISSON BLUE

۴٫۹۹۰٫۰۰۰

۵*

۴*

CORINTIA

CROWN PLAZA

۵٫۰۸۰٫۰۰۰

۵*

۵*

CORINTIA

RADISSON ROYAL

۵٫۳۹۰٫۰۰۰

۵*

۵*

 

آدرس :  تهران، خیابان سمیه، تقاطع خیابان موسوی، ساختمان سعید، طبقه اول، واحد ۲۵   

 

شماره های تماس آژانس مسافرتی یلدا سیر پارسیان :

۰۲۱-۸۸۸۳۰۰۳۵  021-88838937    09223024199

 

اطلاعات مربوط به تور لحظه آخری، تور گرجستان ،تور روسیه ، تور ترکیه ، تور هوایی کربلا ، تور  عتبات در کانال تلگرام ما

yaldaseir_channel@

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حمید رحیمی

سفرنامه کربلا


تور هوایی کربلا

تور هوایی کربلا ارزان قیمت با یلدا سیر پارسیان


امروز که روز عید قربانه بالاخره بعد از یک هفته که از سفر برگشتیم


 فرصتی شد تا بیام


و برات از سفر عشق و شور : کربلا بنویسم


روز جمعه ٢١مهرماه نود و یک ساعت حدود ٨ صبح


خونمون رو به سمت فرودگاه امام ترک کردیم و این آغاز سفر کربلا بود...




بقیه خاطرات سفر و عکس ها رو توی ادامه مطلب ببین عزیز دلم


 

:

شب جمعه مثل اینکه یه هیجانی توی دلت به پا شده بود اصلا


خواب درستی نداشتی شام رفتیم خونه خاله سیمین و بعد از شام


مامان جون هم اومد خونمون شب برای خواب به زور از مامان جون جدات


کردم و بردمت تو اتاق خوابیدی اما صبح ساعت ٤ بیدار شدی منم دیدم


خاله سیمین و مامان جون مشغول سحری خوردن هستن چون روز


دحو الارض بود و تو رو فرستادم اونجا دیگه نخوابیدی و مشغول بازی بودی 


تا ٨ صبح که همراه علی آقا رفتیم بسمت فرودگاه


قرار بود پروازمون ساعت ٥٥/١١ دقیقه به سمت نجف باشه که


تا حدود ١١ همه کارها به موقع انجام شد و خروجی ها هم خورد




و رفتیم به سمت سالن ترانزیت پرواز که بلندگو سالن اعلام کرد


بخاطر غبار آسمان عراق نمی تونیم فعلا پرواز کنیم. شما هم البته


دیگه لالا کرده بودی و تو بغل ما بودی . خلاصه رفتیم نوبتی نماز ظهر و خوندیم


و اومدیم نشستیم که شما بیدار شدی گفتیم با هم یه بستنی بخوریم و


تا اولین قاشق رو زدیماعلام شد که بریم سوار هواپیما بشیم و خلاصه


 خیلی سریع بستنی و کیک رو خوردیم و رفتیم سوار هواپیما شدیم


حدود ساعت ٣٠/١ بود که هواپیما پرید و


زینب خانم که حسابی لالا کرده بود خیلی سرحال شاد تو هواپیما


 مشغول بازی بود ...




توی هواپیما مثل خانمها روی صندلی نشسته بودی




ساعت حدود ٣٠/٢ بود که رسیدیم فرودگاه نجف و خدا رو شکر




همه چیز رو به راه بود.تا مراحل ورودی طی شد شما توی سالن


چون صدات می پیچید با صدای بلند صلوات می فرستادی...


ساعت حدود ٣ رسیدیم هتل بین المللی نجف




جلوی در هتل نجف اشرف




و تا اتاق رو تحویل گرفتیم ساعت دیگه ٤ شده بود و همگی استراحت کردیم


و نزدیک اذان رفتیم حرم خیلی شلوغ بود و شما نوبتی همراه مامان و بابا


رفتی زیارت و انصافا هم چقدر کیف داشت زیارت با تو...


حرم حضرت علی خیییلی با صفاست به قول مامانی آدم فکر میکنه


خونه باباشه.انگار سالهاست داشتی توی این صحن و سرا رفت و آمد


میکردی و اصلا آدم احساس غربت نمیکنه.


 


سحر شنبه برای نماز صبح بلند شدیم و خواستیم که


تو رو همونطور که خواب هستی ببریم حرم ولی به محض


اینکه آماده شدیم بادو تا چشم خوشگل مواجه شدیم


که تا بهش گفتیم بریم حضرت علی با شور و شوق بلند شد و گفت


بریم ، بریم حَضَ علی


و خیلی خوب و سرحال رفتیم نماز صبح حرم حضرت علی خوندیم


و حسابی عشق کردیم البته موقع نماز حرم خیلی شلوغ بود اما بعد


نماز و تا طلوع آفتاب حرم خلوت میشد و واقعا دل کندن ازش سخت


معمولا اون موقع زینب هم می بردیم داخل حرم و می چسبید به ضریح و


تا می تونست بوسه بارون می کرد حرم رو و شعر من بچه شیعه


هستم رو هم برای حضرت علی می خوند... و البته به نوبت بغل


مامان و بابا توی حرم مشغول زیارت میشد ...


اینم یه عکس از زینب که تازه بیدار شده تو مسیر حرم




بعد از ظهرهمون روز رفتیم مسجد سهله که از وقتی بهت گفتیم


بریم خونه امام زمان دیگه ول نمیکردی و همش میگفتی بریم


بریم خونه امام زمان.


توی مسجد سهله هم خیلی از زمانش رو خواب بودی و تو بغل ما


جابجا میشدی تا ما هم اعمال و نمازها رو بجا بیاریم و نزدیک اذان


مغرب بیدار شدی و در مقام امام زمان کنار مامان نماز خوندی و همینطور


با خوردن پفیلا و شکلات سرت گرم شد به هر حال


به یاری امام زمان خیلی خوب بود و شما هم کمال همکاری رو داشتی.


شب هم رفتیم دوباره زیارت و اومدیم زود خوابیدیم و نماز صبح


حرم خوندیم و ساعت٧ صبح رفتیم مسجد کوفه که عظمت و شکوه خاصی


داره و مثل دیروز شما اول لالا کرده بودی و بعد بیدار شدی و مشغول بازی


 شدی مخصوصا توی حرم حضرت مسلم به قول خودت کلی بدو بدو


کردی و حسابی حالشو بردی خلاصه نماز جماعت ظهر رو


هم خوندیم و اومدیم هتل و استراحت کردیم و حدود ٤ رفتیم


زیارت و یه زیارت مفصل کردیم و تا بعد مغرب بودیم و اومدیم


 مسیری که میرفتیم حرم  یه راه باریک بود و توش حسابی خاکی بود




و سخت مشغول ساخت و ساز بودن تنها چیزی که برات جالب


بود مجسمه اسبی بود که جلوی هتلی نصب شده بود


نود درصد مواقع توی بغل بابا بودی و مسیر رو طی میکردیم




توی هتل که غذا میخوردیم شما هم توی رستوران روی صندلی کنار


مامان می نشستی البته چیزی نمیخوردی و مامان مجبور


بود خودش برات غذا درست کنه.همراهمون پلوپز و کلی مواد


غذایی مثل برنج و هویج و سیب زمینی و روغن و ... برده بودیم


و مامان برات پلو و سوپ و شله زرد و ... درست میکرد


 








صبح روز دوشنبه بعداز نماز صبح که توی حرم خوندیم اومدیم


هتل و صبحانه خوردیم حدود ساعت ٨ راه افتادیم


 به سمت کربلا  ساعت ١١ رسیدیم


حرم دو طفلان حضرت مسلم. از اول راه شما خواب بودی و


تا رسیدیم و ماشین وایستاد وما تصمیم گرفتیم بخاطر گرمای هوا


شما رو نبریم داشتیم تعارف میکردیم که کدوممون بریم که بیدار شدی و


گریه کردی که  منم بیام و خلاصه


بازم یه جور خوبه سه نفره رفتیم زیارت و حدود نیم ساعت طول


کشید و رفتیم دوباره همراه کاروان به سمت اتوبوس و توی


راه یکی از معدود سوغاتی های سفرمون رو خریدیم و برای بابایی


شیره خرما خریدیم و برای شما آبمیوه خریدیم و چون خیلی


گرم بود سعی می کردیم بخوری تا گرمازده نشی .


تقریبا ساعت ١ بود که رسیدیم کربلا و توی هتل که نزدیک


به حرم حضرت عباس بود به اسم نجم کربلا مستقر شدیم  که خدا


رو شکر مثل نجف نزدیک حرم ها بود و از لحاظ تمیزی هم خوب بود 




به محض ورود به هتل تا ساکها رسید رفتیم ناهارخوری که


درست همون طبقه ای بود که ما بودیم و ناهار خوردیم و


بدون هیچ استراحتی با ابنکه هوا خیلی گرم بود رفتیم زیارت


 


اول رفتیم توی بهشت بین الحرمین که واقعا خاکش زمینی


نیست و خاکبوسی حرم امام حسین و عشق و صفا کردیم و


بعد هم حرم حضرت عباس و صد البته که تو خیلی با حال همراه


مامان و بابا زیارت میکردی و نوبتی با ما به زیارت می اومدی




خلاصه تا اومدیم هتل حدود ٤بود و استراحت کردیم و توی


راه یه عروسکم بخاطر خانم بودنت برات خریدیم که البته از


لحاظ کیفی خیلی افتضاح بود و اصلا عقلانی نبود و بحث شما


عشقی هست و به عقل کاری نداره ....


از نکات جالب که هم توی نجف و هم توی کربلا بود برخورد


انتظامات حرم و گشت ها با تو بود که فقط نمیخوردنت




وقتی تو توی بغل ما بودی حسابی همه تحویلمون می گرفتن


امید واریم که خود حضرات معصومین هم بواسطه حضور تو زیارات


ما رو قبول کنند انشاالله


 توی مدتی که توی کربلا بودیم تقریبا موقع نماز میرفتیم و یا


قبلش مفصل توی حرم بودیم یا بعدش که بتونیم حسابی


استفاده کنیم چون واقعا روزها کم بود و باید از تک تک لحظات


استفاده میکردیم تا بعدا حسرت نخوریم و البته جوری هم باشه تا


شما گل زیبا اذیت نشی.


 توی غذاخوری هتل هم حسابی سِطونی میکردی ولی


خدمه هتل خیلی مهربون بودن و بابارو ابو زینب صدا میکردن


 


خلاصه شب توی بین الحرمین بعد از زیارت مفصل و بوس کردن


حرم ها توسط زینب خانم رفتیم تل زینبیه و اومدیم توی بین الحرمین


 


که معمولا زینب میخواسته راه بره و تاتی می پوشید و تند تند


حرکت میکرد و با دیدن کلمن های آب حتما طلب آب میکرد




شعر میخوند: بین الحرمین    عشق عالمین


با زنجیرهای وسط بین الحرمین بازی میکردی و میگفتیم بریم


میگفتی نه میخوام سطونی کنم


 


 و بالاخره سحر پنجشنبه کربلا رو به مقصد سامرا ترک کردیم


البته از ساعت حدود ٣رفتیم حرم امام حسین وداع و اومدیم


حرم حضرت عباس نماز خوندیم و سریع برگشتیم هتل و چمدانها رو


برداشتیم و حرکت کردیم تا حدود ١٠ رسیدیم مرقد سید محمد


عموی بزرگوار امام زمان و زینب تا اونجا خواب بود و تا رسیدیم بیدار


شد و باز هم نوبتی با مامان و بابا رفت زیارت .


تقریبا اذان ظهربود که رسیدیم سامرا و قبور حضرت امام هادی و


امام عسکری که واقعا مظلومیت از همه جا می بارید نماز خوندیم


و زیارت سرداب مقدس امام زمان و اومدیم بیرون زینب خانم جیش ناجور


کرده بود مجبور شدیم تا اتوبوس رو بدویم چون فاصله ماشین ها تا


حرم ١٥ دقیقه ای بود این مسافت بخاطر شما دویدیم تا بالاخره


رسیدیم ولی گرمای هوا خیلی زیاد بود و همش به شما آب میدادیم


و صورت و سرت رو خیس میکردیم چون بزرگترها هم از گرما حسابی


نیروشون رو از دست داده بودند . بعداز زیارت حرکت کردیم به سمت


بغداد و رفتیم هتل و شام خوردیم و دیگه در حد بیهوشی خسته


شده بودیم و زینب خانم حسابی شیطونیش گل کرده بود و حسابی


بهونه گیری میکرد و ...




 




تا رفتیم شام خوردیم و اومدیم و زینب رفت حموم مثل گل شد


و اومدیم خوابیدیم .


اینم زینب گل توی آسانسور برای رفتن رستوران




ساعت ٦ بود بیدار شدیم و یکم جمع و جور کردیم و رفتیم صبحانه


خوردیم و حدود ٨ بود که حرکت کردیم به سمت کاظمین و حرم


امامین جوادین امام کاظم و حضرت جواد الائمه تا رسیدیم


ساعت١٥/ ٩ بود دعای ندبه خونده میشد واقعا زیبا


و دوست داشتنی بود زینب گل اول با بابا رفت زیارت و


چون حرم شلوغ بود به سختی شد حرم رو ببوسه و بعد


با مامان مشغول زیارت شد تا حدود ساعت٤٥/١٠ که جلوی


ورودی باب المراد همه کاروان جمع شدیم رفتیم غذاخوری حضرت


و ناهار مهمان حضرت کاظم و امام جواد بودیم بعد ناهار هم نماز خوندیم


و زیارت مفصلی کردیم و ساعت ٣٠/٢ کاظمین رو به مقصد فرودگاه


بغداد ترک کردیم و بعد از بازرسی های مختلف و پیاده سوار شدن های


 پی در پی و بو کردن سگ و ... حدود ٣٠/٥ رسیدیم فرودگاه و تا مراحل


مختلف رو طی کردیم موقع نماز بود و زینب گل مشغول بازی با ساکها


بود دیگه خسته شد و خوابید .




نماز خوندیم و ساعت ١٥/٨ خاک عراق رو به مقصد تهران


 ترک کردیم البته دلمون جا موند پیش امام حسین و خودمون برگشتیم.


رفتن به سفر کربلا و زیارت ارباب بی کفن مثل یه خواب شیرینه که زود


تموم میشه اما شیرینیش تا ابد در کام روح و باطنت میمونه با وجود اینکه


این سفر عاری از هرگونه جذابیت های ناسوتی و دنیویه و به طور کلی


سفر پر زحمت و سختیه ولی سرشار از لذات ناب معنویه پر عشق و


عاشقیه پر از اشک شوق و طپش دل در حضور دلدار عالمه پس بازهم


بی تاب حسینیم و آرزوی زیارت دوباره توی دلمون جا خوش کرده


 تقریبا به وقت تهران ٤٥/٩ بود که پروازمون نشست


و خدا رو شکر بسلامت رسیدیم و خیلی سریع ساکها


رو تحویل گرفتیم و اومدیم بیرون. علی آقا و خاله سیمین


و مامان جون زحمت کشیدن اومدن استقبالمون.


با دیدن خاله سیمین از شدت شادی با صدای بلند میگفتی


خاله خاله ...و خودت رو پرت کردی تو بغلش خاله هم که حسابی


دلتنگت شده بود اشک تو چشم هاش جمع شده بود.


در طی سفر همه کاروان از صبرو شکیبایی شما تعریف میکردن


تا بهت می گفتن بیا بغلم اصلا خوشت نمی اومد و فقط بایک


نفر از همسفری ها که فاطمه خانم بود رفیق شده بودی فقط


اون بنده خدا رو تحویل می گرفت و گاهی با گریه میخواستی


بری بغل اون .البته به محض اینکه اومدیم خونه دیگه


سراغی از کسی نمیگیری و حسابی سرگرم مهمونها شدی.


خدا انشاالله که همه ساله قسمت همه عاشقان ابا عبدالله کنه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حمید رحیمی

عنوان دومین مطلب آزمایشی من

این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حمید رحیمی

عنوان اولین مطلب آزمایشی من

این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حمید رحیمی